شهدا شمع محفل بشریت

***ســـــادات ***:انشاءالله ما مسلمین همیشه خود را در محضر شهیدان ببینیم

شهدا شمع محفل بشریت

***ســـــادات ***:انشاءالله ما مسلمین همیشه خود را در محضر شهیدان ببینیم

۷ مطلب در خرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

ساعت ۱۵:۳۰ بعد از ظهر به وقت بیروت، روز شنبه ۱۳۶۳/۳/۲۶ (۱۶ ژوین ۱۹۸۴) اتومبیل مرسدس بنز سفید رنگی که حداقل ۱۵۰ کیلوگرم ماده ی منفجره در آن جاسازی شده بود، در جاده زهرانی که به شهر صیدا منتهی می شد آرام حرکت می کرد. پیشاپیش کاروان نظامی صهیونیست ها که از رو به رو می آمدند، یک جیپ اسکورت که داخل آن یک افسر و سه سرباز مسلح به حال آماده باش نشسته بودند قرار داشتند.

جیپ اسکورت که رد شد "بلال احمد فحص" ۱۸ ساله متولد جنوب لبنان پا را بر پدال گاز فشرد و با سرعت هرچه تمام تر ماشین را حرکت داد. در کمترین فاصله بین جیپ و کامیون نفرات صدای الله اکبری بلند شد، بلال چاشنی را زد و به یک باره انفجار عظیمی صهیونیست ها را در بر گرفت. سرنشینان جیپ درجا کشته شدند و ماشین حامل نیروهای صهیونیست بر اثر موج انفجار ۳۰ متر آن طرف تر پرتاب شد. در محل منفجر شدن ماشین حفره ای ایجاد شده بود و بنز سفید رنگ کاملا ناپدید شده بود. چیزی از بلال باقی نمانده بود، حتی یک قطره خون.

چند روز قبل بلال نزد یکی از روحانیون انقلابی بیروت رفته بود و ضمن بیان طرح خود نظر امام خمینی را درباره عملیات شهادت طلبانه پرسیده بود. روحانی به او گفته بود: حضرت امام اکیدا جایز می دانند که یک نفر خود را میان ده ها سرباز اشغال گر اسرائیلی منفجر کند و با شهادت خود تعدادی از آن ها به درک واصل کند. بلال با شنیدن این سخن در حالی که اشک از دیدگانش جاری بود دو کف دست های خود را روی چشمانش نهاد و گفت: کلام امام عزیز روی چشمان من است....


  • معصومه سادات شاهدی

همزمان با تشیع 175 شهید غواص عملیات کربلای 4، ارتش جمهوری اسلامی ایران با صدور بیانیه ای یاد و خاطره این شهدای گرانقدر را گرامی داشته و تلاش در جهت تحقق اهداف بلند و الهی شهدای عزیز را وظیفه آحاد کارکنان نیروهای مسلح دانست.

در این بیانیه آمده است:

  نزدیک به سه دهه پیش، 175 رزمنده مخلص و عاشق دین، اروند را شکافتند و در صیانت از مرزهای این سرزمین پاک در تاریخ جاودانه شدند. اکنون این مردان مرد بازگشته اند. با پلاک‌هایی از جنس نور و آویخته بر سینه‌هایی مملو از ایمان و اعتقاد با دستانی بسته و آغوشی گشوده به سوی آسمان، تا این سرزمین ایزدی در ادامه تاریخ بلند و پربارش، پابرجا بماند و از ودایع الهی و اخلاقی خالی نماند.

این دست‌های بسته، امروز مردانه‌تر و استوارتر از هر دست دیگر، بیانگر روح بلند و تسلیم‌ناپذیر ایرانیست که در برابر همه سختی‌ها و تلخی ها، با همت و غیرت و با عشق به ولایت همواره گفته است و می‌گوید:ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست.

در ادامه این بیانیه آمده است: شهدای غواص آمده‌اند تا ما را نزد خداوند متعال شفاعت کنند و برای مهمانی رمضان آماده نمایند و ما با یاد آنها اراده قوی تری برای تحقق هیهات منا الذلة پیدا کنیم همانطوری که خدا خود فرموده «وَ الَّذینَ قُتِلُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ فَلَنْ یُضِلَّ أَعْمالَهُم‏؛ و کسانى که در راه خدا به شهادت رسیده ‏اند، خدا هرگز اعمالشان را باطل و تباه نمی‌کند.

در پایان این بیانیه آمده است: مجاهدت آنها که به عنوان غواصان دریادل در عملیات های کربلای چهار و پنج به شهادت رسیدند هرگز از یاد نخواهد رفت. آنها همچنانکه خدای متعال فرمودند زنده اند و نزد او روزی می خورند و این ما هستیم که باید تلاش کنیم ارزش هایی که آنها به خاطر آن جاودانه شدند را زنده نگاه داریم.

 

  • معصومه سادات شاهدی

  • معصومه سادات شاهدی

  • معصومه سادات شاهدی

  • معصومه سادات شاهدی



  • معصومه سادات شاهدی

 متن کامل نوشته این سینماگرکه در مراسم تشییع شهداء در میدان بهــــارستان حاضر بود..بدین شرح است:

«هیچ حادثه‌ای به اندازه تجسم دستان بسته شما، وقتی غریبانه در خاک غرق می‌شدید، حماسه ساز این سالهای عافیت نشد.

انگار صدفی زنگار زده را از عمق جان ما بیرون کشیدید، شسته به آب همه دریاهایی که در آنها غواصی کرده بودید.

چه حماسه‌ای به میدان آورده‌اید با دستانی بسته... دستتان اگر باز بود، چه می‌کردید با ما و حیرت ما؟

شما عصاره فضیلت هشت سال دفاع مقدس عاشقان این سرزمین‌اید؛ عاشقانی فناناپذیر که به مشیت الهی، برای بازگویی حکایت آن روزگاران و سنجش عیار عیاران، از خاک سر برآورده‌اید... تا نظاره کنید میراث‌داران و میراث خواران آن حماسه، هریک به چه حالند اکنون.

در دل هر قطره‌ای از هر دریایی، زین پس بیتی از حدیث غواصی شما در عمق شهادت، موج می‌زند.

خواب‌تان خوش که همه خواب‌های ناخوش از سر ما پراندید... تا امروز خود را در دیروز شما، و امروز شما را در باقی عمر خود، جستجو کنیم.

یادمان رفته بود، به یادمان آوردید... نه خودتان را، خودمان را... خودمان را که گره دستانمان ، گشودنی نیست و قصه غرق شدنمان در خاک، وجدان ملتی را به خروش و تکریم وا نمی‌دارد... چقدر فرق است میان مزاری که آن روز شما را در آغوش کشید و تا به امروز برای چنین برخاستنی نگه داشت، با گورهایی که ما مدام به قعر آنها فرو می رویم و جز به روز رستاخیز از آن برنخواهیم خاست.

چه عزیزید شما... چه شرمنده‌ایم ما که در تمام این سالها بر ساحل امنیت قدم زدیم و در آب‌هایی که جولانگه رشادت‌های شما بودند تنها به تصویر خود نگریستیم... و چه حقیرند آنانی که آنروز بر دستان شما گره محکم می‌کردند، و امروز بی هویت و ناشناس، بر سر سفره بخشایشی که شما گسترده‌اید، کنار بازماندگان شما نشسته‌اند و نظاره می کنند چگونه قایق تابوت‌تان روی امواج دستان عاشقان، از خاک تا افلاک بدرقه می‌شود.

در کربلای بلاخیز ٤، دشمن شما را غریبانه و دست بسته به خاک جفا سپرد... در خرداد ٩٤، دوست شما را با تعظیم و تکریم، به سرای وفا می‌رساند و بر صدر تاریخ می نشاند ... که "تعز من تشاء"...

یادمان رفته بود... به یادمان آوردید... خدا کند یادمان بماند.»

  • معصومه سادات شاهدی